من رازی دارم. به «بنی» و بقیهی پسرها نمیگویم. آنها مثل سگها تو دل شب هستند؛ رو به هر چیزی که تکان بخورد دندانقروچه میکنند! به «آنا» هم نمیگویم، با اینکه با من مهربان است و مدادرنگیهایش را بهم میدهد. اما به شما میگویم… راز من این است: اسبهای بالداری توی آینههای بیمارستان «بریار هیل» زندگی میکنند…!
«امالاین» دختری است با یک ویژگی منحصر به فرد؛ او میتواند جهان پشت آینهها را ببیند! در واقع وقتی یکی از اسبهای بالدار توی آینه بیرون میآید، تنها امالاین است که میتواند آن را ببیند. این مسئلهای نیست که یک نفر بتواند بهراحتی به بقیه بگوید و آنها را متقاعد کند که راست میگوید!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.