جک
عاشق ترومپت نواختن بود. او هفتهها منتظر بود که در اولین کنسرت زندگیاش بنوازد.
اما صبح آن روزِ بزرگ، نگرانی به سراغش آمد و هر جا که میرفت تنهایش نمیگذاشت.
جک یکهو دیگر نتوانست نگرانی را تحمل کند و زد زیر گریه؛ اما مادرش حرفهای خیلی
خوبی به جک زد…
داستانی
الهامبخش و مفید دربارهی دلهرههایی که برای اولین تجربههایمان داریم! «جک و
نگرانی گندهبک» به بچههایی که از شکست خوردن میترسند یاد میدهد چطوری یک
نگرانی گندهبک را کوچولوموچولو کنند تا برود پیِ کارش! و از حس خوبِ بعد از غلبه
بر نگرانی لذت ببرند!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.